چندان به دنبال آسايش و عيش و نوش نميگشته است. از کساني که در او نفوذ بسيار داشتند، قاضي احمد ابن ابي دواد ايادي بوده است. همچنين آوردهاند معتصم از دانش کلام و ديگر دانشها بهره چنداني نداشت.(محمد زاده،1390: 112-113)
آنچه از متن بالا به دست مي آيد تصويري از معتصم ارائه ميدهد که ميتوان اين ويژگيها را براي او ترسيم کرد. معتصم با توجه به روحيه ي نظامي و جنگ آوري که داشته به طبع، شخصي خشن و ذمخت بوده و از طرفي بي توجهي او به علم و دانش او را در رديف افراد بيهويت از نظر فکري قرار ميداده است، شايد بهترين دليل بر اين مدعي، توجه بيش از حد معتصم به نظريات مشاوراني چون ابن ابي دواد است که در کتب تاريخي مصاديق زيادي از آن به چشم ميخورد.
ابن ابي دواد:
احمد ابن ابي دواد(بضم دال) فرج بن جرير بن ملک بن عبدالله ايادي، مکني به ابوعبدالله، قاضي القضات بغداد، به جهت انتساب به جد هيجدهمش(اياد بن نزار بن معد بن عدنان) به ايادي موصوف و از مشاهير قضات عهد عباسي ميباشد. ولادت او به سال 160 هجري در قنسرين يا بصره واقع شد. در اوايل جواني به همراه پدرش در دمشق مقيم گرديد و در تحصيل علوم متنوعه، خصوصا در فقه و حديث و کلام و ادبيات رنج ها کشيد تا در زمان معتصم به مقام قاضي القضات رسيد.
مؤافق مذهب معتزله بود و مسئله خلقت و حدوث قرآن را اهميت ميداد. علاوه بر مراتب علميه در امور سياسي نيز مسلم بود. خلفاي وقت در خلوت و جلوت بي تصويب وي به کاري اقدام نميکردند.(مدرسي تبريزي، 1374: 341-342)
مشاوران و علما ي دربار: اين گروه با حضار که در مناظرات پيشن ذکرشان گذشت، بسيار متفاوت بودند. حضار که در مجالس مأمون حضور داشتند بيشتر از بزرگان و شاهزادگان عباسي بودند و براي گذران وقت به محافل پاي ميگذاشتند؛ اما مشاوران و علما ي زمان معتصم تحت تصيم گيري مشاوران ترک، معتصم بودند. آنها سخت مخالف قدرت گرفتن امام جواد(ع) بودند و براي جلوگيري از محبوبيت ايشان مرتب نزد خليفه به سعايت از ايشان مي پرداختند. فضاي حاکم در اين مناظره کاملا مخالف امام جواد(ع) بود.
گفت و گو: ديالوگ در اين مناظره را مي توان در دو بخش خلاصه کرد.
1- ديالوگ بين معتصم و علماي حاضر در مجلس بر سر چگونگي قطع کردن دست دزد.
2- ديالوگ بين امام جواد(ع) با ساير علما در کيفيت قطع دست دزد.
3- ديالوگ بين ابن ابي دواد و زرقان براي روايت قصه ي اين مناظره و چگونگي شکل گيري آن (مناظره اي که منجر به شهادت امام جواد(ع) شد.)
زمان و مکان: بغداد سال 220هجري
کشمکش: کشمکش در اين صحنه از نوع، کشمکش فرد با فرد است. هر چند در اين صحنه تمامي افراد، مخالف رأي امام جواد(ع) بودند و به نوعي با امام و استدلالهاي ايشان تضاد داشند اما در اين بين کشمکش ابن ابي دواد براي مقابله با امام تا آنجايي پيش رفت که ابن ابي دواد نزد خليفه امام جواد(ع) را بزرگترين خطر براي بقاي حکومت معتصم معرفي کرد. شايد يکي از دلايلي که ابن ابي دواد را مجاب ميکرد براي نابودي امام تلاش کند، دشمني ديرينه و سرسختانه او با اهل بيت پيامبر(ص) بوده است.
سوم: ظرفيتهاي مشترک و عناصر تکرار شونده در مناظرات:
با تحليل متن سه مناظره، به اين نکته ميتوان اشاره کرد که در هر سه مناظره چند عنصر تکرار شونده وجود دارد.
فضاي حاکم بر مناظرات امام جواد(ع):
با اين بيان که در هر سه مناظره فضاي حاکم بر مناظره، به نفع رقيب يا دشمن امام است به طوري که در فضاي حاکم در مناظره ي اول به امام به چشم يک کودک خردسال نگاه ميشود که گويا توان مناظره را نداد.دليل بر اين مطلب مخالفت بني العباس با تزويج دختر مأمون به امام جواد(ع) و ورود ايشان به دربار است. اين مهم نشانگر اين مطلب است که در آن ايام اوضاع کاملا به نفع يحيي ابن اکثم، به عنوان طرف ديگر مناظره است.فضاي حاکم بر مناظره ي دوم امام با يحيي که در خلوت و جمع خواص دربار صورت ميگيرد با پرسش يحيي در مورد خلفا وپيش کشيدن بحثهاي سياسي و اعتقادي، فضا را جوري ترسيم ميکند که امام نتواند به راحتي اظهار عقيده نمايد. در اين مناظره نيز فضاي حاکم کاملا به نفع يحيي است ولي استدلالهاي متقن و مبرهن امام، فضا به نفع ايشان مي شود و امام با درايت کامل به پرسشها يحيي جواب مي دهد.
در مناظرهي سوم نيز فضاي حاکم به نفع ابن ابي دواد است، با توجه به گذشت 17 سال از مناظرهي اول و دوم و مطرح شدن امام به عنوان بزرگ علويان و امام شيعيان، فضاي حاکم با شدت و حدت بيشتري به مقابله با امام برميخيزد. در آخرين مناظره که به گفته ي تاريخ نويسان، انجام آن شهادت امام را به دنبال دارد، امام در خفقان دربار معتصم بازهم براي راز کشايي از يک حقيقت و بيان واقعيت و حکم الله، خودش را در معرض هجمه بدخواهان قرار ميدهد و نهايتا با چالش جدي از ناحيه حکومت مواجه مي شود که در اين رهگذر حکومت کمر به حذف فيزيکي ايشان مي بندد.
مخاطب:
مخاطب، عنصري است که در هر سه مناظره وجود دارد. البته در هر مناظره با توجه به اقتضاعات، حضور مخاطب معني پيدا ميکند. در مناظره ي اول که هدف حکومت، شکست علمي امام در برابر ديدگان مردم است، جمعيت زيادي از سران و اشراف(به ويژه مخالفان امام از بني العباس) حضور دارند. در مناظره ي دوم که بعد از پيروزي امام بر ابن اکثم است، مأمون با زيرکي مجلس مناظره را به بعد از رفتن مهمانها موکول ميکند. به نوعي مأمون مجلس را خلوت ميکند تا در صورت شکست دوباره يحيي، افتضاع ديگري براي طراحان مناظر
ه
رخ ندهد. مأمون سؤالات بحث برانگيز تاريخي را که به جايگاه خلفا برميگردد، را در دستور کار خود قرار ميدهد.
در مناظرهي سوم، که در دربار معتصم صورت گرفته است، مجلس مناظره با بحث و جدل بين فقهاء و قضات درباري صورت ميگيرد. آن طور که از مستندات تاريخي بر ميآيد افراد حاضر در اين مناظره اشخاصي با فضل و دانا به علوم بودند اما در اين مناظره هم جوابهاي متقن و مستند امام راه را بر تاخت و تازهاي علمي ساير افراد ميبندد.
تأثير پيراموني:
يکي از عناصر تکرار شونده در مناظرات سه گانه امام با مخالفانش، تأثير پيراموني مناظرات است. اين مفهوم را ميتوان در مناظرهي اول با شکست ابن اکثم(بزرگترين فقيه دربار مأمون) در مقابل کودکي هشت ساله، به خوبي دريافت. بعد از شکست يحيي در مناظره جماعتي که براي نکوب کردن امام حاضر شده بودند با انگشت به دهان گرفتن از توان علمي و قدرت بيان ايشان، مجذوب عظمت علمي او شدند.
در مناظره ي دوم که بعضي هنوز باور نداشتن که استدلالهاي امام محصول علم ايشان است، يحيي را وادار به پرسشهاي متعدد کردند که در اين مناظره هم قدرت علمي و تسلط امام بر آيات و روايات بر ايشان روشن گرديد. آنها تحت ثأثير اين مناظره پي به اعجاز علمي امام بردند و عدهاي(همچون شخص مأمون) از اين موضوع به شدت خوشحال و بعضي از موضوع به غايت عصباني شدند.
در مناظرهي سوم که امام به سن بيست و پنج سالگي رسيده بود و حکومت از حضور ايشان در مدينه بيمناک بود، کسي توان مناظره ي رو در رو با ايشان را نداشت. امام در اين مناظره با خواهش شخص معتصم به مناظره با علماي درباري پرداخت. اين مناظره اوج تأثيرگذاري پيراموني را در خود داشت به گونهاي که ابن ابي داود با استناد به همين مناظره و برتري رأي ابن الرضا مجوز قتل ايشان را از معتصم گرفت. استدال ابي دواد اين بود که معتصم با تأييد رأي ابن الرضا بر ساير علما در واقع برتري ابن الرضا را بر تمام حکومت واعمالش، در نزد خواص امضاء کرده است و ….
چهارم: تبيين، تجزيه و تحليل دادهها:
اگر سه مناظره مورد بحث را کنار هم قرار دهيم به يک ساختار داستاني مي رسيم که قابل بحث و واکاوي است. اگر عناصر داستاني سه مناظره را بر اساس ساختار کلاسيک پيش ببريم با يک قصه منسجم که داراي شروع، ميانه و پايان است و در آن قهرمان و ضدقهرمان وجود دارد، مواجه مي شويم.
پيش قصه:
مأمون تصميم مي گيرد دخترش را به ازدواج کودکي در آورد که تمام اقوام و اقارب مأمون با اين ازدواج مخالفند. (خود اين پيش قصه در خود قصه اي دارد و با اين پرسش روشن مي شود، چرا مأمون مي خواهد چنين کاري را انجام دهد؟). اقوام و اقارب براي منصرف کردن مأمون شرط مي گذارند و مأمون شرط را مي پذيرد.
شروع قصه:
امام در مدينه به زندگي عادي خود مشغول است، ايشان به تازگي پدر را از دست داده است و وظيفه دارد به عنوان جانشين پدر اعلام حضور نمايد. در اين بين عدهاي اين موضوع را نميپذيرند. با وساطت خواص و بزرگان شيعه، موضوع جانشيني امام مطرح و در حال تثبيت شدن است که با حکم مأمون مبني بر خروج امام از مدينه و آمدن ايشان به بغداد به طور ظاهري(روايت داستاني) تعادل زندگي امام به هم ميخورد. قهرمان قصه با مشکلات غير قابل پيش بيني مواجه مي گردد.
ميانهي قصه:
به محض ورود امام به بغداد، مناظرات و نشتها براي شکست دادن ايشان ترتيب داده مي شود. امام با اتکا به علم الهي، به تمام پرسشها پاسخ ميگويد. مأمون دخترش را به عقد امام در مي آورد. امام بعد از تثبيت جايگاه خودش در بغداد مدتي آنجا مي ماند و بعد به همراه دختر مأمون به مدينه بر مي گردد.
دختر مأمون نقش يک جاسوس حرفهاي را در زندگي امام ايفاء ميکند و بارها اخبار و مسائل مربوط به زندگي امام را به پدرش گزارش مي دهد. امام که از اين موضوع با خبر است به دختر مأمون بي توجهي ميکند. دختر مأمون بارها براي پدرش از بيتوجهي شوهرش گزارش ميدهد. مأمون دخترش را به تحمل شرايط پيش آمده، نصيحت مي کند.
دختر که از ناحيهي پدر نااميد شده و از شوهر خود صاحب فرزند نميشود، کينه ي شوهر را در دل ميپروراند.
پايان قصه:
مأمون از دنيا ميرود، برادرش به جاي او خليفه ميشود. خليفه جديد تحت تأثير مشاورانش و من جمله برادر زادهاش(جعفر بن مأمون) امام را از مدينه به بغداد فرا مي خواند. دختر مأمون با کمک برادرش سعي در گرفتن انتقام از شوهر خود(امام) دارد. نقشههاي او و برادرش، کار به جايي نميبرد. خود خليفه دست به کار ميشود، ابتدا سعي مي کند امام را به محافل بزم و عيش به کشاند که مؤفق نمي شود. خليفه راههاي متعددي را امتحان مي کند ولي مؤفق نميشود تا اينکه سر وکله ي يکي ديگر از مخالفان امام(ابن ابي دواد) پيدا مي شود. او خليفه را مجاب مي کند هرطور شده بايد از دست ابن الرضا خلاص شوند، طرح او جواب ميدهد و گروه جنايت کار با تطميع دختر مأمون، امام را مسموم و به شهادت مي رسانند.
اگر بخواهيم بر اساس قصهاي که در بالا روايت کرديم، عناصر دراماتيک را برشماريم اين قصه چيزي کم ندارد با اينکه مباني اين قصه، گونهي ادبي مناظره است و ما تمام اين موارد را از دل مناظرات بيرون کشيدم. براي نمونه به چند عنصر دراماتيک اشاره ميشود.
قهرمان قصه: امام جواد(ع)
ضد قهرمان:
مأمون، يحيي ابن اکثم، ابن ابيدواد، ام الفضل و معتصم(هر کدام در محدودهي زماني خاص)
کشمکش در کل قصه :
1- فرد با جامعه(مأمون ب
ا بني العباس)
2- فرد با فرد(امام با مأمون)
3- فرد با فرد(امام با يحيي)
4- فرد با فرد(امام با ابن ابي دواد )
5- فرد با فرد( امام با ام الفضل)
6- فرد با فرد( امام با معتصم).
موانع:
خليفه(به عنوان کسي که حق امام را غصب کرده است)، علماي درباري(به عنوان کساني که توان مقابله علمي با امام را ندارند.)، شرايط حاکم(که حکومت براي فرزندان علي(ع) جايز نميدانست). فرق و گروه هاي منحرف شيعي(که با امامت و رهبري جامعه توسط امام جواد(ع) مخالف بودند.)
بحران:
بار اول آوردن اجباري امام از مدينه به بغداد. ازدواج اجباري امام با دختر مأمون. بار دوم آوردن اجباري امام از مدينه به بغداد.
اوج قصه:
شکست يحيي ابن اکثم (بزرگترين عالم حکومت) به دست کودکي هشت ساله. شکست علماء و قضات حکومت به دست امام .
فرود:
عملياتي کردن طرح شهادت امام توسط معتصم و همراهانش
پايان:
شهادت امام جواد(ع)
شناسايي ظرفيتهاي مشترک ژنريک(ويژگيهاي ژنريک)
گونهي ادبي مناظره از نظر ژنريک، زيرمجموعه ژانرهاي متعددي ميشود. ردپاي گونهي مناظره را ميتوان در ژانرهاي سينمايي به خوبي مشاهد کرد براي نمونه وقتي در ژانر وسترن با دوئل دو شخصيت(قهرمان و ضدقهرمان) قصه مواجه ميشويم به خوبي مشهود است که هم از نظر ظاهري، جدال بين دو شخصيت نمايان است و هم از نظر فيزيکي که نهايتا منجر به نابودي يکي از شخصيتها ميشود. اگر اساس اين ژانر را مورد مداخله قرار دهيم، متوجه ميشويم که شکل گيري فيلم بر اساس تضاد و خصومت دو شخصيت شکل گرفته است.
در نوعي ديگر از فيلمهاي هاليودي، شروع فيلم يا اتفاق اصلي فيلم در دادگاه است اگر بخواهيم مصداق خوبي براي گونهي مناظره پيدا کنيم، دادگاه يکي از بهترين لوکيشنهايست که بيشترين قرابت را با صحنهي مناظره دارد. در گونه ي ادبي مناظره و آنچه که از نظر شکلي در آن ديده ميشود، حضور دو شخصيت(مدعي و منکر) يا ( مخالف و مؤافق) يا (طرف سلب و طرف ايجاب) از نظر شکلي هسته اصلي مناظره را شکل مي دهد. اين نکته در تطبيق آن با فيلمهايي چون؛ وکيل مدافع شيطان، جدايي نادر از سيمين، سِون و ….مشهود است.
اگر صحنه ي اول فيلم را از آن حذف کنيم کل فيلم از نظر ساختمان(روايت و قصه) فرو مييزد. اين نشانگر تأثير گونهي ادبي مناظره در شکل گيري ژانرها سينمايي ميباشد. اين گونه به قدري مورد توجه است که به بعضي از صاحب نظران ادبيات دراماتيک قائل به، شکلگيري ژانري به نام “ژانر دادگاهي” هستند.
تضاد و تنافي نهفته در گونهي ادبي مناظره ميتواند پايه و اساس شکلگيري آثار دراماتيک باشد. هرچند در گونهي ادبي مناظره گفت وگو محور اصلي بحث است و از طريق آن ماجرا پيش مي رود و نهايتا منجر به پيروزي يا شکست يکي از طرفين مناظره مي شود، ولي به سادگي مي توان حضور اين شکل از روايت و داستان را در آثار هنري مشاهد کرد.
امکان شناسي بازنمايي مناظرات امام جواد(ع)
يکم: بازنمايي براي نمايش راديويي:
يکي از ظرفيتهاي مهم گونه ي ادبي مناظره قابليت تبديل پذيري و خوانش پذيري آن براي نمايش راديوي است. آنچه مسلم است و تاکنون از مناظرات امام جواد(ع) برنامهاي با اين عنوان تهيه نشده است. در تاريخ چندين مناظره از امام جواد(ع) روايت شده است که مهمترين آنها سه مناظرهاي است که در اين نوشتار به بررسي آن پرداخته شد اما بخشي از احتجاجات امام و پرسشهايي که از امام در طول زندگي ايشان، صورت گرفته است به خوبي ظرفيت پرداخت هنري در