دست مریزاد-آفرین !-دستت درد نکند !
این خط و این نشان(عبارتی تهدیدگونه برای منع کسی از چیزی یا انجام کاری، نگویی که نگفتم.)
چو-شایعه
اشهد را گفتن-برای مرگ آماده شدن
دست روی دست گذاشتن-وقت گذراندن-به کاری دست نزدن
افتادن توی هچل(گرفتار دردسر و ناراحتی شدن)
اصحاب منقل-اهل گفتوگو و سخن
تب و تاب-سوز و گداز
تو در تو- تو به تو
زیاده روی-افراط-اسراف
دیزی پشت سر کسی بر زمین زدن-بی اعتنایی کردن به قهر کردن و رفتن کسی
آدم بگو بخند-شیرینزبان و بذلهگو
از خرس مویی کندن(از مردم خسیس چیزی درآوردن، هرچند ناچیز باشد)
دو پا در یک کفش کردن-سماجت و اصرار کردن
تکان خوردن-ناگهان ترسیدن-جاخوردن-از جا حرکت کردن
آبِ دندان-حریف ساده
زمین را به آسمان دوختن-گزافه گویی کردن-دروغ های شاخ دار گفتن
دندان طمع از چیزی کشیدن-از چیزی چشم پوشیدن-دست کشیدن-رها کردن
تو پوست کسی افتادن-کسی را وسوسه کردن
به دندان کشیدن-خون دل خوردن-کاری پر زحمت انجام دادن
خیک محمد-آدم چاق و فربه
جامغولک بازی-حقه بازی-فریب کاری
ربغ رحمت را سر کشیدن-مردن
بازارچه-گذرگاه سرپوشیده با چند مغازه و دکان
بخور و نمیر-مقداری از غذا که تنها برای ادامه ی زندگی کفایت می کند
درویش کردن چشم ها-نادیده انگاشتن-نگاه نکردن
چشمک زدن-بر هم زدن چشم به قصد ایما و اشاره
خرفت-نادان-ابله-کند ذهن
خاک عالم-تکیه کلامی برای اظهار تعجب و شرمندگی و ناراحتی
بیا بیا- برو برو
پکاندن-ترکاندن
حبه-پاره ی شکسته از قند یا نبات
آب در چشم نداشتن-شرم و حیا نداشتن
حق السکوت-آن چه که یرای پنهان نگه داشتن رازی به کسی می دهند
از چنگ دزد در آمدن و به دام رمال افتادن-از باران به ناودان پناه آوردن
بچه انداختن-بچه ی نارس بدنیا آوردن
به دندان کشیدن-خون دل خوردن-کاری پر زحمت انجام دادن
خنگ-نادان-ابله-کودن
اهل کوفه-سست پیمان-بیوفا و غیرقابل اعتماد
بغداد کسی را آباد کردن-شکم گرسنه ی کسی را سیر کردن
خبره-ماهر-استاد
خیط کردن-نگا. خیت کردن
آفتاب روی پشت بام جمع کردن-کاملا تنگدست بودن
دَرَنگ-صدای شکستن چیزی یا زدن سیلی
چس خور-آدم خسیس-بخیل
ته مانده-آن چه که از خوردن باقی مانده است
پا بَد-بد قدم
چوب-واحد پول در معاملات بازاری برابر با هزار تومان
درسته-یکجا-یکپارچه-کاملن
خودتراش-تیغی که می توان تیغه ی آن را عوض کزد
ژورنال-مجله ی ویژه ی چیزی
بادبادک-مرغ کاغذی-اسباب بازی کودکان که به هوا می کنند
آلا گارسون(اصلاح موی سر زن به سبک موی پسران)
ابوقراضه-ابوطیاره
پِی-دنبال
رفتن از رو-خجالت کشیدن-شرم کردن-از میدان به در رفتن-مجاب شدن
زبان درازی کردن-با گستاخی و بی ادبی خارج از حد خود سخن گفتن
دمر خوابیدن-روی سینه و شکم خوابیدن
حاشیه رفتن-سخنان دور از موضوع گفتن-منحرف شدن از مطلب
تخم سگ-نوعی دشنام است مانند پدر سگ
تلنگ-یشکن-باد صدا دار-ضربه ی صدا دار
دفتر یادداشت-دفتر ثبت رئوس مطالب که جنبه ی یادآوری دارد
حالی کردن-فهماندن
آسمان به زمین آمدن(رویدادی مهم و عجیب پیش آمدن)
بد ادا-بد اطوار-بد گوشت-کسی که در بهانه جویی افراط می کند و به انجام تشریفات علاقه دارد
تو گذاشتن-چیزی را مسکوت گذاشتن-از درون دوختن
از زیر کار در رفتن(تن زدن و نپذیرفتن کاری، کار را جدی نگرفتن)
چله خانه-محل ریاضت کشیدن
ریز بار-باران ریز-ابری که باران ریز دارد
به خود گرفتن-به خود پنداشتن-مربوط به خود دانستن
چار نعل-به سرعت-به تاخت
جامهر-کیسه ای که مهر نماز را در آن می گذارند.
از آب گل آلود ماهی گرفتن(از اوضاع درهم و آشفته بهره گرفتن)
چهار چوب-محدوده-قاب
تر و تازه-شاداب-شسته و رفته
آقام که شما باشید-خدمت شما عرض کنم
پیشت-آوازی برای راندن گربه
دود چیزی تو چشم کسی رفتن-سودش به کسی و زیانش به دیگری زسیدن
زهرمار کردن غذا-مانع از خوردن با لذت شدن
دست نماز-وضو
آب مروارید-تار شدن عدسی چشم
دستی پز-نانوایی که در خانه نان می پزد
پایین آمدن از خر شیطان- از خر شیطان پایین آمدن
پیه گرگ مالیدن بر کسی-کسی را از چشم دیگران انداختن
آینهی دق(آینهای که شخص خود را در آن عجیب و غریب میبیند – شخص عبوس و بدقدم)
بی هوا-ناگهان-غفلتا-نا غافل-یک مرتبه
حریم گرفتن-از کسی پروا داشتن-احترام کسی را نگه داشتن
پَرپَر زدن-به سختی جان کندن-بی تابی بسیار کردن
چله بُری کردن-رفت و آمد بسیار کردن
تریاکی-معتاد به تریاک
دست برداشتن-صرف نظر کردن-چشم پوشی کردن-به حال خود رها کردن
پا-حریف
دو لا پهنا حساب کردن-دو برابر بهای خقیقی حساب کردن
از خود در آوردن(دروغپردازی کردن)
چای صافی-نگا. چای صاف کن
حال آمدن دل-بازیافتن نشاط-برطرف شدن خستگی
ریقش را در آوردن-بیرون آوردن مواد درون امعا و احشا
پشتک زدن-معلق زدن-رنگ عوض کردن-تغییر عقیده دادن
دهان پر کن-بدون ارزش و اهمیت واقعی
روی دوش کسی سوار شدن-بر کسی مسلط شدن
بوی قرمه سبزی دادن سر-با زدن حرف های خطرناک موجب خطر جانی یا دردسر خود شدن
چوب دو سر طلا-منفور از هر دو طرف-از این جا مانده و از آن جا رانده
پا روی خِر کسی گذاشتن-تنگ گرفتن بر کسی
خوش عیار-خوش ذات-خوش جنس
تو پوزی خوردن-تو دهنی خوردن-دمغ شدن-نا امید شدن
ته ریش-ریش اندک
تسویه حساب-تلافی-پاک کردن دل خوری
حشل-خطر
بخیه زدن-آجیده کردن-دوختن شکاف جامه یا تن
از خجالت کسی در آمدن-محبت کسی را جبران کردن
دستی به سر و صورت کشیدن-خود را مرتب کردن-آرایش کردن
حاضر کردن-از بر کردن-روان کردن
اردنگ-تیپا-لگدی با نوک پا
آستین از چشم برداشتن(آشکارا گریستن)
دست به آب-داشتن ادرار-دستشویی-توالت
رد شدن-مردود شدن-پذیرفته نشدن
پایانه-ترمینال-نقطه ای که یک داده وارد دستگاه می شود و یا از آن خارج می شود
بله بران-قول و قرارهای پیش از ازدواج در میان خانواده های عروس و داماد
تخم چیزی را برانداختن-ریشه کن ساختن
جیز رفتن-کش رفتن-دزدیدن چیزهای کم ارزش
تنوره کشیدن-در حال چرخیدن به هوا پریدن
بوی الرحمان کسی بلند شدن-نزدیک به مرگ شدن-مردن
دست کسی را کوتاه کردن-کسی را از چیزی یا کاری کنار گذاشتن
پیشس گیری کردن-جلوگیری کردن-دفع
حق السکوت-آن چه که یرای پنهان نگه داشتن رازی به کسی می دهند
آشنایی به روشنایی انداختن-پس از مدتها تصادفی آشنایی را دیدن
حرف کسی در رو داشتن-دارای نفوذ بودن
به بیراهه زدن-از بیراهه رفتن-از جاده ی اصلی منحرف شدن
آفتابرو(جایی که آفتاب بر آن بتابد)
پر کسی به پر کسی گرفتن-برخورد مختصری با کسی داشتن
رد دادن-به غفلت کسی یا چیزی را از زیر دست رد کردن-صرف نظر کردن
انگولک کردن(سر به سر گذاشتن، با انگشت به چیزی ور رفتن، انگشت رساندن)
بخیر و خوبی-صحیح و سالم-بسلامتی
از خنده روده بر شدن(از شدت خنده بیحال شدن)
تو بوق زدن-رازی را فاش کردن
تریاکی ِ چیزی بودن-سخت به چیزی معتاد بودن
پیشنهاد دادن-طرح کردن چیزی
جشن گرفتن-سور بر پا کردن
راست شدن-رو به راه شدن
دهن کجی کردن-ادا و شکلک در آوردن برای مسخره کردن-بی اعتنایی کردن
خر کردن کسی-کسی را با چاپلوسی فریفتن
جوراجور-دارای انواع گوناگون
خاصه فروش-فروشنده ی جنس های مرغوب و برگزیده
دیپلمه-کسی که دیپلم دارد
جَخ-تازه-هنوز-فوقش
زیر گرفتن-زیر کردن
پَک و پهلو-سینه و چپ و راست آن
دیر کردن-تاخیر کردن
زار-نا به سامان-خراب-بد
زنده دل-آدم با شور و حرارت-پرنشاط
جیش-ادرار در زبان کودکان
انداختن توی هچل(دچار دردسر و ناراحتی کردن)
به گند کشیدن-جایی یا کاری را خراب کردن-به لجن کشیدن-بی اعتبار کردن
خشتک دراندن-نگا. خشتک پاره کردن
داوطلب-خواستار-نامزد
دید و بازدید-ملاقات خویشان و دوستان با یکدیگر
خیابان گردی-بی کاری-ولگردی
جا دکمه-سوراخی که دکمه ی لباس در آن جا می گیرد
پاییدن-زیر نظر گرفتن-مراقبت
پیچیدن نسخه-آماده کردن داروی نسخه ی دکتر در داروخانه
پیت پیت کردن-پچ پچ کردن-نجوا کردن
بچه افتادن-سقط شدن جنین
پشت سر کسی حرف زدن-در غیاب کسی از او بد گفتن
حبه ی انگور-دانه ی انگور
زدن به تور-به چنگ آوردن-تصاحب کردن
دق مرده-گرفتار شده به بیماری دق-غمگین
تشر تو شور کردن-هرت و پورت کردن
پَس-ناجور-خراب
رشته ها را پنبه کردن-کارهای انجام شده را به باد دادن
پر پر زده-ور پریده-نفرینی با آرزوی جان کندن کسی
پا به رکاب-آماده ی رفتن
زاغ گرفتن-مسخره کردن-شیشکی بستن
ریختن مو-سخت وحشت کردن
چُسک-دمپایی-کفش سبک و راحت
به تور کسی خوردن-سر راه کسی ظاهر شدن-گیر کسی آمدن
دلچرکی-ناخوشایندی-اکراه
پیاز مو-ریشه و بیخ مو
ارنعوت-آدم ستبر و پرزور و بیانصاف
آتش به گور کسی باریدن-پس از مرگ دچار عذاب شدن
دلخور-رنجیده-ملول-گله مند
ژاندارمری-نهادی که عهده دار حفظ نظم و قانون در بیرون از منطقه های شهری است
رضایت دادن-در گذشتن از شکایت و دنبال کردن قضیه-قبول کردن
خوش خوشان-اندک اندک-به تدریج-کم کم
پدر سوختگی-بد سرشتی-زرنگی-رندی
باک کسی نبودن-اهمیتی ندادن-اعتنایی نداشتن
داش-لوطی-مشدی
از جنس چیزی بودن
آفتابه خرج لولهنگ کردن-چیز با ارزشی را در بهای چیز بیارزش دادن
پیاده کردن-انجام دادن-تحقق بخشیدن-از هم باز کردن
حدس زدن-پنداشتن-گمان کردن
حلوا جوزی-آدم ساده دل و سر به راه-پر حوصله و مطیع
زرد کردن-بسیار ترسیدن-از ترس وادادن-کاری را خراب کردن
زهره و زنبل کسی را ترکاندن-سخت ترساندن
چشم غره رفتن-نگاه خشم آلود کردن
بازاریاب-کسی که کارش پیداکردن مشتری برای کالای خاصی است
اُرس و پرس-پرسش و پاسخ
خوشاب-میوه ی پخته در آب و شکر-کمپوت
از صرافت چیزی افتادن-از انجام کاری منصرف شدن
بیدار خوابی-خواب سبک-بیدار شدن پیاپی
پی جور شدن-دنبال نمودن-جستجو کردن
به تور انداختن-به چنگ آوردن-تصاحب کردن
حساب کسی با کرام الکاتبین بودن-گرفتار وضعی شدن که فقط خدا می تواند آدم را نجات دهد
رو-وقاحت-دل و جرات-پوشش
پاترس-ترساندن کودکان برای بازداشتن از کاری
از حال رفتن(بیحال شدن، غش کردن)
روی آب نشستن-سوار قایق یا کشتی شدن
از چشم کسی برق پریدن-شدت ضربهای را که به کسی وارد شده است نشان میدهد
رفتن تو هم-به فکر فرو رفتن-غمگین شدن-پریشان خاطر شدن
خود را به کسی بستن-خود را به کسی نسبت دادن
بَزک-آرایش-چسان فسان
باد کردن-به فروش نرفتن-کسی را به کاری سخت برانگیختن
آتش به مال خود زدن(کالایی را بسیار ارزان فروختن)
جسته جسته-یواش یواش-کم کم-به تدریج
چشم نداشتن برای دیدن کسی-تحمل نکردن کسی-از کسی بدش آمدن
چِخه-نگا. چِخ
پایین آمدن از خر شیطان- از خر شیطان پایین آمدن
خوشا به حال ماهی-خیلی تشنه ام
دل به دل رفتن-دوستی و دشمنی از دو سو بودن
به گُه کشیدن-بی اعتبار کردن-با توهین خوار و خفیف نمودن
دنده کج-کج خلق-یکدنده
آوردن(باعث شدن، ایجاد کردن)
خال به خال-خال خال
خر آوردن-بدبخت شدن
جور در آمدن-نگا. جور آمدن
دل توی دل نبودن-بی تاب و بی قرار بودن
آبِ دندان-حریف ساده
تر دماغ-سرحال-شنگول
چاخان-دروغ-دروغگو-چرب زبان
دوخت و دوز-خیاطی
چوروکیدن-چوروک خوردن-چین برداشتن
تار و مار-متفرق-پراکنده
دختر دم بخت-دختری که هنگام شوهر کردن او رسیده باشد
اهل کاری بودن-وارد بودن در کاری
از راه بهدر بردن-فریب دادن-اغوا کردن
تُف به دهن-حیرت زده
راه انداختن-به حرکت انداختن-به کار کردن واداشتن
زغنبود-کوفت-زهرمار-خفه شو!
آل آروادی-زن سخت بیحیا و بدرفتار
دارا-ثروتمند
پارتی بازی-حزب بازی-انجام کار از طریق سفارش و توصیه
رحمت به . . .-صد رحمت به-هنگام برتری دادن چیزی به کار می رود: رحمت به آب حمام
باز و ولنگ-گل و گشاد-بی نظم و ترتیب
حساب بردن-پروا داشتن-اطاعت کردن
آینهی دق(آینهای که شخص خود را در آن عجیب و غریب میبیند – شخص عبوس و بدقدم)
حشک شویی-شستن لباس با مواد شیمیایی با کمی یا بدون آب
خر ِ دیزه-لج بازی که به خود ضرر بزند
چار چار کردن-داد و فریاد راه انداختن
از این گوش گرفتن و از آن گوش در کردن(ظاهرن به حرفی گوش دادن ولی به آن عمل نکردن)
چس دماغ-پر افاده-پر ادعا
ترور کردن-کشتن به دلیل سیاسی
ارواح شکمت-ارواح بابات
بگو بخند-خوش مشرب-بذله گو
ازخودراضی(متکبر، خود پسند)
حرص و جوش-عصبانیت
دخالت کردن-در آمدن در کاری
بازداشتگاه-زندان موقت
حرام خور-کسی که پای بند به حلال و حرام شرعی نیست-کم فروش-ربا خوار
بدن نما-جامه ای که بدن از پشت آن دیده شود-آیینه ای که تمام بدن را نشان دهد
بند آمدن-متوقف شدن
حال کردن-لذت بردن
چراغ پا-حالتی که اسب دو دست خود را بلند کند و راست بایستد
چرخ کسی را چنبر کردن-به اصرار کسی را به کار واداشتن-پیله کردن
تردستی-مهارت-شعبده بازی
خط دادن-سرمشق دادن-فکر کسی را هدایت کردن
روی آب نشستن-سوار قایق یا کشتی شدن
چوب تو ماتحت کسی کردن-نگا. چوب به آستین کسی کردن
تحویل دار-کسی که در بانک از مشتری پول می گیرد و یا به او پول می دهد
پیاله فروش-میخانه چی
دبنگ-احمق-کودن
به پول رساندن-فروختن
دهن کجی-ادا و شکلک به قصد مسخره کردن-بی اعتنایی
بلند پروازی کردن-جاه طلبی کردن-خودنمایی کردن
خون گرفته ی کسی بودن-در برابر کسی مسئول بودن
پِغِله-ریزه میزه-کوچک و ظریف
رشته فرنگی-ماکارونی
تِلِک و پِلِک-رخت و وسائل ناچیز خانه
چراغ پریموس-چراغ تلمبه ای-نوعی اجاق نفتی
اتیکت(برچسب، آداب و رسوم، قاعده)
خشت انداختن-لاف زدن-گزافه گفتن
افسار کسی را شل کردن-به کسی آزادی کمی دادن
بند نشدن سنگ روی سنگ-نا آرام بودن اوضاع-وجود نداشتن نظم و امنیت
زوار در رفتن-بند و بست چیزی خراب شدن-از شدن خستگی یا پیری از کار افتادن
جز و ولز-نگا. جز و وز
خِس خِس-صدای تنفس کسی که نفس تنگی دارد
افتادن توی پوست کسی(کسی را وسوسه کرد)
آمدکار-شگون-فال نیک-خجستگی
آکَل(آقای کربلایی)
حرف شنوی-سر به راهی-تبعیت-نصیحت پذیری
از پا در آوردن(سخت فرسوده و از کار افتاده کردن)
حتم داشتن یق-ین داشتن
چپاندن-چیزی را به زور و فشار در چیز دیگری جا دادن-تپاندن
از تعجب شاخ در آوردن(بسیار شگفت زده شدن)
پیسی سر کسی در آوردن-با کسی نهایت بدرفتاری را کردن
رشته ها را پنبه کردن-کارهای انجام شده را به باد دادن
ابرو زدن-رضا دادن-اشاره کردن
زبر و زرنگ-چابک و فرز
چشم نم نمی-کسی که چشمش آب پس نمی دهد
از بیخ عرب بودن(یکسره منکر شدن، بهکلی زیر چیزی زدن)
از بیکفنی زنده بودن-بینهایت فقیر و نیازمند بودن
حرامزاده-فرزند نامشروع-آدم بسیار زرنگ و مکار
ژلاتین-ماده ای لزج و چسبنده که آن را از گلیسیرین و قند و آب و آمونیاک می سازند
حرم خانه-درون خانه که زنان زندگی می کنند
اشهد را گفتن(برای مرگ آماده شدن)
بی صفت-بی بهره از صفات خوب انسانی
چل و یک منبر روشن کردن-چهل و یک شمع نذری در چهل و یک مجلس روضه خوانی
خرج-هزینه-پول مصرف روزانه ی خانواده
چشم ِ غربال-سوراخ های غربال
اتیکت-برچسب-آداب و رسوم-قاعده
زانویی-زانو
راه داشتن-چاره ای داشتن-داشتن ارتباط پنهانی-وجود داشتن راه مخفی با جایی
خوش لباس-نگا. خوش پوش
رم کردن-رمیدن-گریختن
حرفهای بی سروته و بیربط زدن
حرف انداختن-در سخن کسی دویدن
زیر بار رفتن-قانع شدن-تحمل کردن
انگشت خوردن(افسوس خوردن، پشیمان بودن)
این دو کلهدار-خورشید و ماه
دهن کسی را سرویس کردن-کسی را خونین و مالین کردن-به حساب کسی رسیدن
خدا به دور-پناه بر خدا
رقصیدن توی تاریکی-بی موقع یا بدون اطلاع کاری را انجام دادن
جهان پهلوان-بزرگ ترین پهلوان دنیا-پهلوان جهان
پشه زدن-نیش زدن پشه
آش کشک خاله(کار ناگزیر، تکلیفی که بر عهدهی کسی باشد)
رستم در حمام-درشت اندام و پهلوان نما
اهل دود(سیگاری)
جا خوردن-یکه خوردن-تعجب زیاد کردن-غافلگیر شدن
حرف پوچ-سخن بی معنی
باهاس-باید-بایست
چاشت-صبحانه-ناشتایی
جلو بُر شدن-مورد حمله قرار گرفتن
جالباسی-کمد لباس-جا رختی
راست روده شدن-اسهال گرفتن
ذکر مصیبت-بیان درد-یادآوری رنج های خاندان محمد و به ویژه حسین
خجالت زده شدن-شرمسار شدن-شرمنده شدن
از پاشنه در کردن-پیاده راه درازی را طی کردن
بیخ-کاملا نزدیک-تنگ چیزی
برآورد-تخمین
تفنگ شکاری-تفنگ ویژه ی شکار
باز و بسته ی امام هشتم بودن-نیروی و قدرت خود را مدیون نظر مساعد امام هشتم بودن
روی هم ریختن-توطئه کردن برای پیش بردن کاری-توافق در امری-رابطه ی عاشقانه و جنسی با هم پیدا کردن
زنده بیوه-زنی که شوهرش بدون آن که او را طلاق داده باشد-او را ترک کرده است
دیوار کوتاه-کنایه از زبونی و ناتوانی
حنای کسی رنگ نداشتن-اعتبار نداشتن-دارای نفوذ نبودن
ز ِله شدن-به تنگ آمدن-عاجز شدن-به ستوه آمدن
مال دنیا
تپق زدن-بیرون شدن بی اراده ی کلمه از زبان-چیزی جز مقصود گفتن
بی ریش-ناجوانمرد-نامرد
چوبه ی اعدام-تیری که محکوم به اعدام را به آن می بندند
ارواح بابات-به هنگام سرزنش برای ناکام شدن در کاری گفته میشود
آقام که شما باشید(خدمت شما عرض کنم)
خر با تشدید-بسیار احمق-الاغ تمام عیار
چرم پاره-خرده های چرم در دکان کفاشی
چشم و همچشمی-رقابت
حرم خانه-درون خانه که زنان زندگی می کنند
پشت به کوه اُحد بودن-پشت گرمی داشتن
تیکه-چیز جالب-نصیب و قسمت-زن زیبا و خوشگل
حقه به کار زدن-نگا. حقه به کار بردن
دو بامبی-دو دستی-با دو دست
خُلق تنگ-عصبانی-خشمگین
پاگیر کسی شدن-ناخواسته رنجی به کسی رسیدن
چَرچَر-اسباب عیش و عشرت
پشه را در هوا نعل زدن-در تیراندازی بسیار ورزیده بودن-بسیار زرنگ و فرصت طلب بودن
تنابنده-انسان-آدم-ضعیف ترین بنده ی خدا
به هوس چیزی افتادن-مایل به چیزی شدن-به یاد چیزی افتادن و آن را خواستن
اهل و نا اهل-کس و ناکس-نجیب و نانجیب
خُل-نیمه دیوانه-سفیه
خانم باز-مرد معاشر با زنان هرزه
جفت بودن-در جای خود قرار داشتن
راستی راستی-حقیقتن-واقعن
چلک بازی-بازی الک دولک
چوب پیش کسی گذاشتن-منع کردن کسی از کاری-بازداشتن کسی از انجام کاری
تف سر بالا-چیزی که مایه ی سرشکستگی و ننگ خود آدم باشد
دست به دست گرفتن-از یکدیگر پشتیبانی کردن
چوبی رقصیدن-رقصیدن با دوستمال در دو دست
پوست و استخوان شدن-بسیار لاغر شدن
بد تا کردن-بد رفتار کردن-بد معامله کردن
درآوردن دلی از عزا-پس از مدت ها گرسنگی غذای مفصل و مطبوعی خوردن-به خوشی و راحتی ساعتی را گذراندن
از دماغ کسی در آمدن-شادی و نشاطی را با اندوه و رنج تاوان دادن
خنک کردن-سرد کردن
تشر زدن-سرزنش کردن با فریاد-توپیدن
خودم جا، خرم جا-تکیه کلام کسانی که همه چیز را از دریچه ی منافع شخصی می بینند. من که دارم گور پدر بقیه
چنبره زدن-حلقه زدن
پای کسی لنگیدن-منحرف بودن-سست عنصر بودن
انگشت بر حرف نهادن-ایراد گرفتن-نکتهگیری کردن-اعتراض کردن
تند تیز-شتابان-خشمناک-ستیزه جو
جانمی-کلمه ای که در مقام خوش آمد و تقدیر از کسی می گویند
پاییدن-زیر نظر گرفتن-مراقبت
رفتگر-سپور-آشغالی
دول-آلت مردی به زبان کودکان
بیرون رفتن-به توالت رفتن
اهل بخیه(وارد در کار، اهل فن)
تَک تَک-یکی یکی-جدا جدا
تو عالم هپروت بودن- تو آسمان ها سیر کردن
درد دل-غم و اندوه درونی
دهان کسی بوی شیر دادن-با وجود کوچکی کار بزرگ کردن و نتوانستن
از شیر گرفتن(به دورهی نوزادی پایان دادن)
تو دو کشیدن-کسی را وارد کاری کردن
تریت- تلیت
آهو چشم-معشوق-شاهد
خوش قد و بالا-خوش اندام-بلند بالا
برآمده-بزرگ شده-ورم کرده
از سفیدی ماست تا سیاهی زغال-همه و همه چیز
دوما-در ثانی-دیگر آن که-دوم آن که
دبه در آوردن-جر زدن-از قول خود سر باز زدن-اظهار پشیمانی کردن پس از عقد قرارداد
باز شدن نیش کسی-تبسم کردن از روی خوشحالی و خوشوقتی
دندات روی جگر گذاشتن-طاقت آوردن-تحمل کردن-تاب آوردن
بگو مگو-جر و بحث-مشاجره
اشک کسی دم مشکش بودن-سخت زود رنج بودن-زود به گریه افتادن
این تن بمیرد(سوگندی که یا در اصرار و یا در اثبات حرف خود یاد میکنند)
زار بودن کار کسی-پیچیده و دشوار بودن کار کسی
جان به عزراییل ندادن-بسیار بخیل بودن-دیر مردن-سخت جان بودن
چنار عباس علی-متلک بد
آب خنک خوردن(به زندان افتادن)
دو شاخه-چوب دو شاخه ی درخت که کودکان از آن تیرکمان می سازند-رابط میان وسیله ی برقی و پریز برق
زائو-زنی که زاییده و در بستر است
روان کردن-از بر کردن
حال و حوصله-نگا. حال و احوال
دخالت کردن-در آمدن در کاری
پیش کردن-راندن به جلو
چادر شب-پارچه ای که رختخواب را در آن می پیچند
چار طاق-به طور کامل
آبدیده-جلا یافته-آزموده و مجرب
دون-برنج خوب نپخته-دانه هایی که به پرندگان می دهند
دو شاخ-دارای دو شقه
حلوا حلوا کردن-نهایت احترام و حق شناسی را کردن
جک و جانور-جانوران موذی مانند عقرب و رطیل و کرم و مانند آن ها
ارواح شکمت-ارواح بابات
خیس آب شدن-سر تا پا تر شدن
از ریش برداشتن، روی سبیل گذاشتن(کار غیرمنطقی و بینتیجه کردن)
خوش رقصی کردن-چاپلوسی کردن-خود شیرینی کردن
به هر دری زدن-جستجوی فراوان کردن-به هر جا و هرکس متوسل شدن
دود دادن سبیل کسی-ادب کردن-تنبیه کردن-شکست دادن
بشکن-صدایی که در حال شادی و پایکوبی از بهم زدن انگشتان در می آورند.
چشم را بستن و دهان را باز کردن-با بی شرمی دشنام دادن
زر زرو-بچه ای که زیاد عر می زند
چول شدن-بور شدن در بازی-شرمنده شدن
دزد زدن-مورد دزدی قرار گرفتن
بد سیرت کردن-به دختری تجاوز کردن-بی عصمت کردن
آدم-نوکر
آشی بودن زندگی-نامساعد بودن حال و احوال
پشتک-پرش از پشت
دل پَر زدن-بسیار مشتاق بودن
چفت و بست نداشتن دهن-راز نگهدار نبودن
آفتاب چریدن-بیکار بودن-چیزی برای خوردن نداشتن
از کار در آمدن-آزموده شدن-نتیجه دادن
در هم رفتن-در فکر فرو رفتن-خشمگین شدن
چغل خوری-سخن چینی
روی خون افتادن زن آبستن-بچه انداختن
در دل آمدن-به دل برات شدن-به خاطر خطور کردن-احساس واقعه ای خوب یا بد کردن
روده دراز-پر حرف-وراج
پسله-جای پنهان-در نهان
راه بلد-راهنما-آن که راه را خوب می شناسد
زبان گزه رفتن-زبان گزیدن-لب به دندان گرفتن
خر با تشدید-بسیار احمق-الاغ تمام عیار
دست به دست کردن-تردید کردن-کوتاهی کردن-وقت کشتن
پشت پا زدن به چیزی-چشم پوشی کردن از چیزی
دان دان بیرون زدن-ظاهر شدن دانه ها بر پوست
پول ساز-کسی که کارهایش موجب در آمدن پول بسیار شود
پشت دستی-ضربه ای به عنوان تنبیه به پشت دست بچه
چیله جمع کردن-گردآوردن چیله
چاچول-حقه باز-شارلاتان
پول ساز-کسی که کارهایش موجب در آمدن پول بسیار شود
حَب-قرص
زُل-خیره
آفتابنشین(بیکاره و تنبل)
زنانه-ویژه ی زنان
پُر پشت-انبوه-بسیار روییده
برفک-دانه های سفیدی که در دهان نوزادان پدید می آید-بخار یخ بسته-نقطه های سفید روی تصویر
خاله خامباجی-نگا. خاله خاک انداز
رنگ آمیزی-آمیختن رنگ های گوناگون به هم
دان دان شدن-دانه بستن عسل و شیره و روغن و مانند این ها
دُم لابه-چاپلوسی-تملق
اوضاع کسی را بیریخت کردن(زندگی کسی را آشفته کردن، کاسه کوزهی کسی را بههم ریختن)
آستین بر چشم گذاشتن-پنهان گریستن
آبکش کردن-سوراخ سوراخ کردن
بال به بال کسی دادن-جانب کسی را گرفتن
از زبان کسی مو در آمدن(کنایه از فرط تکرار و بینتیجه بودن سخنی است)
زمین گذاشتن سر-مردن
آفتاب خوردن(سختی کشیدن)
چپو شدن-غارت شدن
خوش خیال-آن که به دل بد راه نمی دهد-بی خیال
از کسی حساب بردن(از کسی ترس داشتن)
چاق کردن دعوا-دامن زدن به دعوا
پیچه-نقابی که در گذشته زنان بر روی می گذاشتند
روی زمین سفت نشاشیدن-به مقاومتی بر نخوردن
ابرو انداختن-ابرو آمدن
ارواح شکمت-ارواح بابات
آمد نیامد-فرخنده بودن و نبودن
زبان آدم سر کسی نشدن-به حرف منطقی تن ندادن و آن را نپذیرفتن
پاشویه کردن-شستن پای بیمار با آب گرم نمکدار برای پایین آورد تب
دله-هرزه-چشم چران-پرخور
چزاندن-ضعیفی را آزار دادن
چِلپ چِلپ-صدای برخورد دست یا پا با آب
حاجی-به زیارت مکه رفته-نوعی خطاب عام
خایه ی غول را شکستن-به تمسخر برای کوچک کردن و ناچیز شمردن کار کسی می گویند
زوار در رفتن-بند و بست چیزی خراب شدن-از شدن خستگی یا پیری از کار افتادن
بی همه کس-بی پدر و مادر
راسته کردن-حساب گِرد کردن اعداد
خواب آلود-آن که کاملن بیدار نشده است
پیه سوز- پی سوز
دو رویی-تزویر-عدم صمیمیت
بساط در آوردن-الم شنگه راه انداختن-رسوایی به بار آوردن
خبرنگار-آن که برای روزنامه-مجله-یا رادیو و تلویزیون کسب خبر می کند
آفتاب از کدام طرف در آمده؟(چه عجب از این طرفها؟!)
بارک الله-آفرین خدا بر تو باد-آفرین
تا خرخره زیر قرض بودن-وام بسیار داشتن
از شیر گرفتن(به دورهی نوزادی پایان دادن)
دیپلم-مدرک پایانی دبیرستان-گواهی نامه-تصدیق
دبیر-آموزگار دبیرستان-فرد صاحب مقام در یک حرب-وزارت خانه یا سفارت
جِرِ ِنگ جِرِ ِنگ-صدای برخورد چیزهای فلزی
دل و قلوه-احشای گاو و گوسفند
از هول هلیم توی دیگ افتادن(از حرص و طمع زیاد به جای سود زیان دیدن)
تپل مپل-چاق و چله
آب و خاک(میهن، دیار)
خود را جستن-جست و جو در لباس خود برای یافتن و کشتن حشرات موذی مانند شپش
اشکنک سرشکنک داشتن-با خطر همراه بودن
پیش کردن-راندن به جلو
خرده ریز-اثاثه ی اندک و کم مصرف-آشغال
خم گرفتن-فنی از کشتی
آینهی دست(تیغ و خنجر)
پریدن از خواب-بیدارشدن ناگهانی در اثر آوازی سخت یا خوابی آشفته
ز ِله-ستوه-عجز
از خرس مویی کندن-از مردم خسیس چیزی درآوردن-هرچند ناچیز باشد
دروغ دسته نقاشی-دروغ گنده-دروغ شاخدار
ذوق زده شدن-ناگهان بسیار خوش حال شدن-از شادمانی بسیار و ناگهانی بیمار شدن
ترقه فرنگی-بچه ی شرور
پُخ-واژه ی ترکی به معنی مدفوع
پاشنه ی در-چارچوب در که لولا دارد و در روی آن می چرخد
توی مخ کردن-به خاطر سپردن-از بر کردن
دندان طمع از چیزی کشیدن-از چیزی چشم پوشیدن-دست کشیدن-رها کردن
اره دادن و تیشه گرفتن-جنگ و دعوا داشتن
پا در هوا-بی اساس-بی اصل-غیر قطعی
ذلیل مرده-ذلیل شده
از پشت کوه آمدن(بیخبر از آداب و رسوم بودن، دهاتی بودن)
زردی کشیدن-تحمل کردن-سختی دیدن-انتظار کشیدن
آینهی دست(تیغ و خنجر)
بغل گرفتن-در آغوش گرفتن
دخیل بستن-بستن پارچه ای به ضریح یا سقاخانه به نیت برآمدن حاجتی
اهل محل(همهی کسانی که در یک محل کار یا زندگی میکنند)
بلا به دور-بلاها دور باد
راه انداختن-به حرکت انداختن-به کار کردن واداشتن
آبِ سیاه(نیمه کوری)
بال به بال کسی دادن-جانب کسی را گرفتن
ریز حساب-جزییات صورت حساب-اقلام جزء سیاهه
از زورِ(از شدت، از بسیاری)
خان خانی-پر هرج و مرج-ملوک الطوایفی
برادر زاده-فرزند برادر
دام پزشک-پزشک حیوانات
روی هم گذاشتن چشم-بستن چشم-خوابیدن-گذشت کردن-صرف نظر کردن
تیر کشیدن-درد کردن عضوی از بدن
به له له افتادن-از شدت تشنگی مانند سگ زبان خود را از دهان خارج ساختن
زانو-قطعه ی استوانه ای با زاویه های گوناگون برای تغییر مسیر لوله یا گرفتن انشعاب
تا خرخره زیر قرض بودن-وام بسیار داشتن
آینهی زانو(برآمدگی زانو)
دو رو-لباسی که از هر دو طرف می توان آن را پوشید-آدم غیر صمیمی و فرصت طلب
خُردمُرد-شکسته و ریزه میزه
حرف زدن-پشت سر کسی بدگویی کردن-وراجی کردن
زبان گرفتن-لکنت زبان-از حالات و گفتار مرده یاد کردن و دیگران را گریاندن
با محبت-زود جوش و مهربان
ترشیده-غذایی که فاسد و ترش شده است-دختر خانه مانده و شوهر نکرده
حاشیه رفتن-سخنان دور از موضوع گفتن-منحرف شدن از مطلب
پا گرفتن-رشد کردن-استوار شدن-سر و سامان یافتن-رونق گرفتن
بنا کردن-شروع کردن
پای خود را جای پای دیگری گذاشتن-از کسی تقلید کردن
پینه بستن-سخت شدن پوست کف دست و پا
دور تا دور-گرداگرد-اطراف
حُقه-زرنگ و ناقلا
بار گردن کسی گذاشتن-کاری را به زور و اصرار به عهده ی کسی گذاشتن
پاشویه کردن-شستن پای بیمار با آب گرم نمکدار برای پایین آورد تب
خر لنگ خود را به منزل رساندن-با وجود سختی کار را به پایان رساندن
زبان درازی کردن-با گستاخی و بی ادبی خارج از حد خود سخن گفتن
دور زدن-چرخیدن و تغییر جهت دادن
پر مدعا- پر ادعا
دوستی خاله خرسه-دوستی از روی نادانی که موجب زیان شود
پیداش کردن-کسی را یافتن-گیر آوردن
دالنگ و دلونگ-صدای زنگ چارپایان
چاچول بازی-حقه بازی-هوچی گری-لاف زنی
ته ریش-ریش اندک
راه باز است و جاده دراز-اگر می توانی به قصد خود عمل کن
دست به دهن رسیدن-چیزی اندک ولی کافی برای معاش داشتن
خروس جنگی-کسی که به اندک چیزی به ستیزه برمی خیزد
زیر پای کسی را درآوردن-زیر پا کشی کردن
پا-حریف
دار و ندار-کل دارایی-تمام هستی
جای دشمن-کنایه از نشیمنگاه-ماتحت
حیاط خلوت-حیاط کوچکی در جلو یا پشت خانه
چرکمرده-نگا. چرکمُرد
از بن گوش-کمال بندگی و خدمتکاری
اهل بیت-اهل خانه-خانواده
چپ اندر قیچی-نامنظم و نامرتب-بی نظم و قاعده
از خر شیطان پایین آمدن(از لجاجت دست برداشتن، از تصمیم نادرستی منصرف شدن)
جن زدگی-دیوانه شدن-از حال طبیعی خارج شدن
تو حساب بودن-وارد بودن-به مسائل آگاه بودن
از چشم کسی دیدن(کسی را مسئول چیزی دانستن)
بار گردن کسی گذاشتن-کاری را به زور و اصرار به عهده ی کسی گذاشتن
دماغ کسی چاق بودن-سالم و تندرست بودن-سر حال بودن
دُردانه-لوس-ننر-عزیز بی خودی
چرکوندی-لکه دار کثیف
تحویل سال-سال گردش-لحظه ی وارد شدن به سال نو
بازار شام-جای شلوغ و در هم و بر هم
از ریش برداشتن، روی سبیل گذاشتن-کار غیرمنطقی و بینتیجه کردن
حبه کردن-دانه دانه کردن
از پاشنه در آوردن-به هر گوشه و کنار سر کشیدن
آلاپلنگی-مثل پوست پلنگ-گل باقالی
جنس بد بیخ ریش صاحبش-کالای بد به فروشنده اش باز می گردد
جزغاله-سوخته-زغال شده
اما-اشکالتراشی-ایجاد شبهه
زبان تر کردن-سخن گفتن
آبشان از یک جوی نرفتن-همداستان شدنشان ممکن نبودن-با هم نساختن
پیر کردن-کسی را بر اثر آزار زیاد فرسوده کردن
جاده کوبی-راه صاف کردن
جواب دوپهلو-جواب نامشخص و مبهم
اهل هیچ فرقهای نبودن(به کارها و چیزهایی که ناباب شمرده میشوند معتاد نبودن)
دهن کسی را آب انداختن-کسی را به طمع انداختن-میل شدید در کسی ایجاد کردن
راه به ده بردن-حاصلی داشتن-موفق شدن
آش دهن سوزی نبودن-زیاد جالب نبودن-اهمیت زیادی نداشتن
اتر خان رشتی(آدم پرافاده)
تپه تپه-چیزهایی که بی نظم کنار هم انباشته باشند
رو دادن-گستاخ کردن-جسارت دادن
تَفت دادن-کمی سرخ و برشته کردن-بی روغن حرارت دادن
زور شنیدن-نحمل جور و ظلم کردن